کلمه ی accused

accused + somebody + of + something

یعنی کسی رو به کاری متهم کردن. حالا بزن بریم سراغ چندین مثال متنوع و کاربردی:

✅ مثال‌های ساده و روزمره:

1. The teacher accused John of cheating on the test.
   (معلم، جان رو به تقلب در امتحان متهم کرد.)

2. She accused her friend of lying to her.
   (او دوستش را به دروغ گفتن به خودش متهم کرد.)

3. They accused him of stealing the bike.
   (آن‌ها او را به دزدیدن دوچرخه متهم کردند.)

✅ مثال‌های خبری یا رسمی‌تر:

4. The politician was accused of corruption.
   (آن سیاستمدار به فساد متهم شد.)

5. He was accused of committing a serious crime.
   (او به ارتکاب یک جرم جدی متهم شد.)

6. Several employees accused the manager of harassment.
   (چند کارمند، مدیر را به آزار و اذیت متهم کردند.)

✅ با ساختار سوالی:

7. Are you accusing me of something I didn’t do?
   (داری من رو به کاری که نکردم متهم می‌کنی؟)

✅ مثال‌های غیررسمی یا محاوره‌ای:

8. Don’t accuse me of breaking your phone — I didn’t even touch it!
   (منو به شکستن گوشیت متهم نکن — حتی بهش دست نزدم!)

در ادامه چند کلمه‌ی مشابه یا مرتبط با accused و accusing رو برات آوردم — یعنی واژه‌هایی که از ریشه‌ی مشترک میان یا در زمینه‌ی حقوقی و متهم کردن استفاده می‌شن:

🔹 واژه‌های هم‌خانواده و مشابه با accuse

🟩 مثال با هر کلمه:

• accuser: The accuser claimed she saw everything.
  (شاکی ادعا کرد که همه‌چیز را دیده است.)

• accusation: The accusation was completely false.
  (اتهام کاملاً نادرست بود.)

• self-accusation: He struggled with feelings of guilt and self-accusation.
  (او با احساس گناه و سرزنش خود درگیر بود.)

🔸 واژه‌های مترادف یا مرتبط معنایی